سهراب

داستان های نماز

 

و خدایی که در این نزدیکی است :
لای این شب بو ها،پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب ،روی قانون گیاه.
 
من مسلمانم.
قبله ام یک گل سرخ.
جا نمازم چشمه ،مُهرم نور.
دشت سجاده ی من.
من وضو با تپش پنجره ها میگیرم.
در جریان دارد ماه،جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
هه ذرات نماز متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ی سرو.
من نمازم را ،پی «تکبیرة الاحرام» علف می خوانم ،
پی «قد قامت »موج .
 
کعبه ام بر لب آب ،
کعبه ام زیر اقاقی هاست.
کعبه ام مثل نسیم،میرود باغ به باغ،میرود شهر به شهر.
 
«حجر الاسود» من روشنی باغچه است.
 
قسمتی از شعر صدای پای آب از سهراب سپهری
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:,ساعت23:9توسط ر.ع | |